my challenges:)

...as a cure for my weakness

نُه

 

دخترخاله داشت جلوی در دستشویی شلوار پای پسر سه ساله اش می‌کرد. پسرک هی با دست‌های خیس و از عصبانیت اینکه نگذاشته‌اند با مایع دستشویی حباب بازی کند، توی سر مادرش که خم شده بود جلوی پایش می‌کوبید. دخترخاله کلافه بلند شد دست زد به کمر و رو به آشپزخانه گفت: مامان شام برا ما درست نکن. من الان زنگ میزنم باباش، بیاد دنبالمون... ما میریم خونه! پسر کوچولو دست از غر و لند برداشت و گفت نه... ببخشید. نریم... تو رو خدا... خوایش می‌کنم! 

خاله لحظه‌ای هم به حرکات آن‌ها توجه نکرده بود. همه می‌دانستیم تهدید دخترخاله تو خالی است. جز پسرش... 

من روی مبل ولو شده بودم... دخترخاله که از پوشیدن شلوار پسرش فارغ شده بود نشست کنار کوه سبزی‌های پاک‌ نشده و پاهایش را دراز کرد و گفت: یه دست برسونی ثواب داره ها!!!

گفتم: اومدم خونه خاله... یکی به یکی میگه مگه خونه خاله‌ته!!! 

دخترخاله داد میزد: مامان چقدر از اسفناجا کوکوییه؟؟؟ خاله گفت کوکوییا رو جدا پاک کردم. اونا واسه قرمه‌اس...

بوی بادمجان سرخ شده توی هوا پیچیده بود. خاله داشت تدارک شام میدید...

دخترخاله همانطور که سبزی پاک میکرد می‌گفت یه ترم مرخصی گرفتم این بچه رو ببریم یه کم اینور اونور. خونه رو رنگ بزنیم. یه خرده ترشی و مربا و سبزی مبزی درست کنم. مهمونی بگیرم. میدونی چند وقته مهمونی نگرفتم؟؟! لباس بدوزم... بیا بریم مغازه فلانی برات پارچه بخریم یه مدل جدید دیدم باب قد بلند...‌

هنوز ولو‌ بودم... حرف‌هایش توی‌سر و صدای مغزم شنیده نمی‌شد... 

من حسود بودم؟ 

من غبطه می‌خوردم؟

من چه‌ مرگم بود؟

نمیدانم

اما این را میدانم که بغض توی سرم را فشار میداد تا از چشم‌هایم بیرون نزند... 

غربت را نمی‌خواستم...

اینکه خیاطی بلد نبودم را نمیخواستم.

اینکه نمی‌دانستم توی‌کوکو چه سبزی ای می‌ریزند را هم...

و...

و...

پلک‌هایم به هم رفته بود. چند ساعت بود خواب بودم را نمی‌دانستم، چشم‌ که باز‌کردم سفره سبزی‌ جمع شده بود و دخترخاله آهنگ را کنار گوشم پلی کرده بود: «یه قشون پشت سرش جنگ میکنه. نگاش چه کارا می کنه...» 

۳
Fatemeh Karimi
۰۹ آبان ۰۲:۰۲

اگر فکر میکنی موقتیه همیشه بهتر میشه.

اصلاً استعداد آشپزی ندارم من ولی عکسهای قشنگی میگیری.

پاسخ :

سلام
چی موقتیه؟ 
عکسهای من نیست. از نت گرفتم:)
Fatemeh Karimi
۱۱ آبان ۱۳:۵۶

سلام

چیزهایی که حس میکنی.

آدرس پایین عکس رو الان دیدم :)

پاسخ :

سلام:)
نه موقتی نیست. چند وقتی هست که باهامه...
:)
Fatemeh Karimi
۱۱ آبان ۱۴:۰۸

آدمیزاد روابط شرایط :""

امیدوارم چیزهایی رو حس کنی که میخوای.

پاسخ :

ممنونم:) همچنین...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
پیوندها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان