دوشنبه ۱ آبان ۰۲
مداح میخواند «اصلا میشنوی این صدامو؟»
نمیدانم چطور شد که رسیدم اینجا. نه... دقیقا همین لحظه را میگویم که اختیار گریهها را ندارم.
«اصلا میبینی گریههامو؟»
من راهی برای کم کردن مشغلههایم بلد نیستم... من از پس خودم و این زندگی برنمیآیم... هر روز این را بیشتر میفهمم... بزرگتری کردن از شما بر میآید...
«بیا دونه به دونه بشمرم غمامو»
من از ناشکری خدای مهربان میترسم. آنقدر میترسم که نمیخواهم کسی بداند چقدر حالم این روزها غمناک است. خودم را از دور کسی نشان بدهد میگویم خوشی زیر دلشزده لابد... اما... شما خودتان میدانید دردهایی هست که علاجشان دست شماست و دست برادر بیدستتان...