my challenges:)

...as a cure for my weakness

بیست و نُه

 

 

با من خیال کن که به اعجاز شاعران

شب‌ها به سر رسید 

طوفان نشست و رفت

 

...

 

امروز بحث کلاس زبان تعطیلات بود. روزگاری که در آن فراغت داشتیم... چه کردیم و کجا بودیم و اصلا سفر در تعطیلات را چطور گذراندیم... من گفتم به یاد نمی‌آورم و اصلا آخرین سفری که توی تعطیلات نبود. داشتم از استرس هلاک میشدم...و معلم گفت تصور کن. رویا بباف... و من این آهنگ را در ذهنم پلی کردم. با من خیال کن... 

با من خیال کن که به پل‌های اصفهان...

با من خیال کن که به شیراز رفته‌ای...

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
پیوندها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان